ماجراهای من و خودم!



می خواستم بنویسم از این روزها، و حوادثی که پی در پی چو طوفان سهمگین می آید، که می توانست به وسعت خاطرات سالیان ملّتی باشد. بنویسم از عظمت سرداری که ایران و ایرانی در چندصد سال گذشته به خود ندیده بود. او که بی آنکه لشکرکشی کند، پهنای سرزمینی چون اسکندر را با قوّت ایمان و اراده ی مردم همانجا گرفته بود. مفهوم وطن را طوری گسترانده بود که مرزها پیش او زانو می زدند. مجاهدی موزون، عارفی دل خون و سرداری سر به زیر و متواضع. تو گویی که همه عمر جانش را بدهکار بوده است. و‌ آنچنان لطیف، لطیف، لطیف که از پس لطافت روح او می توانستی چندین شهید را زیارت کنی . 

در پای لطافت تو میراد، هر سرو سهی که بر لب جوست .



+و تو گویی که همه عمر جااانش را بدهکار بوده.


+برگرفته از habaza.blog.ir


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

اَلصّلاةُ حِصْنُ الرَّحْمنِ وَ مَدْحَرَةُ الشَّیطانِ کتابخانه سیدالشهدا (ع) حاجی آباد سایتی برای همه فابریک فایل پایگاه خبری تحلیلی سفیر جنوب به نام خدایی که... آبزیستان ABZISTAN شعر و ادب فارسی قاصد 1393 دانلود جزوه هندسه یازدهم ریاضی