می خواستم بنویسم از این روزها، و حوادثی که پی در پی چو طوفان سهمگین می آید، که می توانست به وسعت خاطرات سالیان ملّتی باشد. بنویسم از عظمت سرداری که ایران و ایرانی در چندصد سال گذشته به خود ندیده بود. او که بی آنکه لشکرکشی کند، پهنای سرزمینی چون اسکندر را با قوّت ایمان و اراده ی مردم همانجا گرفته بود. مفهوم وطن را طوری گسترانده بود که مرزها پیش او زانو می زدند. مجاهدی موزون، عارفی دل خون و سرداری سر به زیر و متواضع. تو گویی که همه عمر جانش را بدهکار بوده است. و‌ آنچنان لطیف، لطیف، لطیف که از پس لطافت روح او می توانستی چندین شهید را زیارت کنی . 

در پای لطافت تو میراد، هر سرو سهی که بر لب جوست .



+و تو گویی که همه عمر جااانش را بدهکار بوده.


+برگرفته از habaza.blog.ir

مثل نوری باید از دل‌های عاشق بگذرد...

تو ,عمر ,گویی ,بوده ,سرداری ,لطافت ,گویی که ,همه عمر ,را بدهکار ,بدهکار بوده ,تو گویی

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

هتل هاي شيراز محمد خسروی پور(حقوق مردم) دانلود آهنگ جدید سخن حق Digital Photography Online شعر و رباعی ناب عاشقانه از رشید صیدمرادی fggd صد آثار دانش shamimbaranv ریحانه دانش کرمانشاه